رنج نامه: وقتی بیشعور ها قله های تخریب را فتح می کنند (مسعود اسماعیلو)

دوچرخه سوار بی شعور

قدرتِ تخریبِ همه شوک های روحی روانی یکسان نیستند. لحضه ایی که این دو عکس یا بهتر بگویم، سندِ تخریب و جنایت و پایمال کردنِ حق و حقوقِ شهر و شهروندی را دیدم، گویی زلزله ایی با قدرت ۱۲ ریشتر،  مرا در بر گرفت و تمام وجودم را لرزاند ! نفس در سینه ام حبس شد، خشم زبانم را ربود،  جوهرِِ هویتی‌ا‌م به فریاد درآمد و عرقِ تحقیر و بیچارگی وجودم را در بر گرفت، بطوری‌که بیش از ده دقیقه کنترلِ وجود و اندیشه ام را از دست دادم!

شاید بجای سخن گفتن در رابطه با این دو سند تخریب و جنایت، با زبانی ناتوان و بی رمق، نخست ”می بایست سکوت کرد’’ و به درونِ خردِ انسانیِ خود پناه برد، و  با تلنگر به بار مسئولیتی مدنی و انسانی، راه گزار از این وضعیتِ موجود را در ”بیدار کردنِ انسانِ درونِ خویش” جستجو کرد.

بر ما چه رفته و چه گذشته و چه می گذرد که این‌چنین ناتوان و کوچک گشته ایم؟ بر این باورم که چه بخواهیم و چه نخواهیم، تک تکِ ما در آماده سازی فضای وقوعِ این نوع  تخریب ها و جرایم شهر و شهروندی، شریک هستیم و  با سرانِ این دولت و حکومتِ بیشعور های فاقدِ خردِ انسانی همراه و همسو گشته ایم؟

دوچرخه سوار بی شعور

 

در گزارشِ خبرنگارِ ”گروه جامعه خبرگزاران میزان’’ این چنین آمده است:

این اتفاق در حالی رخ می دهد که شهر و بناهای ایزدخواست دارای بافت تاریخی مهمی است. با این حال به نظر می رسد نه مسئولان شهری و میراثی نسبت به نگه داری آن توجهی دارند، نه گروه های به اصطلاح ورزشی نسب به اهمیت آثار تاریخی توجهی دارند. گروهی که با دوچرخه از دیوار و سقف بناهای دوره صفوی بالا رفته و عکس آن را در فضای مجازی منتشر کرده اند. روابط عمومی میراث فرهنگی فارس همچنین درباره دوچرخه سواری روی کاروانسرای صفوی گفت: در خصوص تصاویر منتشرشده که یک دوچرخه‌سوار را بر بام آجری یک بنای تاریخی که به‌نظر یک کاروانسراست نشان می‌دهد، محل مذکور مربوط به آثار تاریخی و ثبتی تحت مدیریت و نظارت اداره‌کل میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری فارس در شهر ایزدخواست، از جمله قلعه خشتی و کاروانسرای صفوی این شهر نیست. گفتنی است این نخستین بار نیست که آثار تاریخی تبدیل به پیست دوچرخه یا موتور سواری می شوند. در کشور تعداد زیادی تپه های تاریخی وجود دارد که به دلیل شکل هندسی آنها می توان همیشه رد چرخ موتور سیکلت ها را بر روی آن دید. با این حال نه تنها حفاظتی از این محوطه ها نمی شود که تاکنون به علاقه مندان دوچرخه و موتور سواری نیز نسبت به اهمیت این محوطه ها هشداری داده نشده است’’


دوچرخه سوار بی شعور

دولت مردان بیشعور بر ما حکومت می کنند و بیشعور هایی هم از آنها پیروی می کنند، سوال اینجاست که تا چه زمانی با ”بی تفاوتی هایمان’’، عملا برای این بیشعور ها ”جواز اجرایی تخریب و جنایت” صدور خواهیم کرد؟

با قسمت کوتاهی از نوشته هایم در رابطه با ”حق و حقوق بنا های تاریخی” ، این رنج نامه را بپایان میرسانم:


”شهر وسیله نقلیه تاریخ است اما ایستا
”

هر شهر و هر بنا و ساختمان، ”حق بیان و شهادت تاریخ را بر عهده دارد”، هر ساختمان و بنای شهر، همانندِ کتابی است که میتواند بازخوانی شود و میتواند در تعلیم و تربیتِ جامعه‌ی مدنی نقشِ ”معلمِ رفتاری’’ را ایفا کند، بنابراین ”شهر وسیله نقلیه تاریخ است، اما ایستا”.


می توانیم باقبولِ حق وحقوقِ شهروندی و به رسمیت شمردنِ حقوق وتواناییِ تمامِ شهروندان و اعضای حقیقی شهر، به ابعادِ مختلفِ روانشناختی، فیزیکی، ارگانیک و کاربردی آن بپردازیم تا این ارتباطِ ارگانیکِ ناگسستنیِ ’’نامرئی” رابه ”کلاِم مرئی”تبدیل کرده و این ”نونگاه” درخورِ خردِ انسان ِ قرن بیست ویکم رافرهنگ سازی کنیم.

شاید مطرح کردن و در خواستِ به رسمیت شمردنِ حق و حقوقِ معماری و بناها، در نگاهِ اول، برای کسانی از نخستین حقوقِ انسانی نامحروم هستند، یگ نگاه غریب و ناپایدار بشمار آید، اما با بازنگریِ ارزشهای پایدارِ تئوریک و عملی هر بنا، شاید روزی پنجرهِ عقلانیت بروی خردِ جمعی باز گردد و دور نمایی از ارزش های ” آرمان شهر ” را بر ما آشکار سازد”.

راهکار خردمندانه آن است که با یک نگاهِ پایدار، عضویتِ تمامیِ بازیگرانِ اصلیِ این همزیستی در شهر هایمان را به عنوانِ ”پدیده های زنده” و اورگانیک، ”بازشناسی” کرده و با عدالت و خردِ جمعیِ متمدنانه به حق و حقوقِ تک تکِ آنها احترام بگذاریم و این حقوق را به رسمت بشناسیم”.

”در علومِ معماری و شهر سازی توأم با یک نگاهِ پایدار در عصرِ نوین، هر بنای تاریخی، بنای مسکونی و عمومی، بنا های عصرِ نو، که با احترام به فرهنگِ معماری، مهندسی ،سازه ایی و هنری، طراحی و بنا گردیده، به عنوانِ عضوِ زنده و اصلی شهر، صاحبِ حقوقِ ”شهروندی” می باشند. هر ساختمان و بنا، به مثابهِ ”مکان و فضای ثبتِ زندگی” روز مره انسانی و در نهایت ثبتِ مرورِ زندگی بشر، نقشِ بسزائی در تعلیم و تربیت و منظم کردنِ رفتار انسانی دارد. فراموش نکنیم که، در نگاه نخست و بدونِ اندیشه، آنچه از ساختمان و بنا به چشم میخورد، بدنه و جسمِ بظاهر جامدِ بی روحِ ساختمان است، اما می بایست با نگاهی عمیق تر، به فضای خالی ساختمان ها توجه بکنیم که ساختمان ها برای ایجاد این فضا هایِ خالیِ تعلیم و تربیتی بنا میشوند و سبکِ زندگی هر قوم و فرهنگ را در خود رقم می زنند. رنگ و بوی زندگیِ روز مرهِ اداری و مسکونی در این فضا های خالی و نامرئی ، امکان پذیر می گردد. ساختمان ها می توانند به عنوانِ اماکن مسکونی و اداری، حرکات و عادات روزمرهِ ما را تغییر و تحول بدهند و با پیشرفتِ علم معماری و شهر سازی این رفتار را بهینه سازی کنند، ( آنچنان که،چه بخواهیم و چه نخواهیم، ساختمان ها این کار را انجام میدهند). هر ساختمان می تواند زبانِ بیان رفتاریِ شهروندان هر شهر و دیار بگردد، بنابر این، حقِ امکانِ ادامهِ حیات و (به عنوانِ یک شاهد)، حقِ بیانِ کردنِ نوع زندگی ، از جمله حقوقِ ساختمانی ست که می بایست به رسمیت بشماریم. فراموش نکنیم که حتا اجسامِ جامد هم در علم فیزیک و شیمی، زنده محسوب می شوند و عمرِ هر جسمِ جامد بستکی به جنسِ جرمِ جوهری آن دارد. بنابر این ساختمان ها هم زندگی و طولِ عمر دارند و می بایست برای ادامه حیاتشان، باز سازی شوند”

 (قسمتی از سخنانِ من در گنگره بین المللی ”شهر های پایدار”la città Sostenibile و ”شهروندانِ نا آشنای شهر – شهر ریمینی – ۹ نوامبرِ سال ۲۰۱۳ میلادی)

به امید روزهای بهتر
مسعود اسماعیل لو
یکم آبان  ۱۳۹۶

Share

دیدگاه شما

دیدگاه

کامنت‌ها بسته هستند.